بی تو توفان زده ئ دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چسان می گذری
غافل از اندوه درونم
بی من از کوچه گذر کردی ورفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی.............
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
در خانه چو بستم دگر از پای نشستم
گویا زلزله آمد گویا خانه خراب شد سر من
بی تو من در همهء شهر غریبم
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه شعرو سرودی تو همه بودونبودی
چه گریزی زبرمن که زکویت نگریزم
گر بمیرم زغم دل با تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدائی؟نتوانم نتوانم
بی تو من زنده نمانم..........
وقتی چشم بازکردم بید مجنون تنهاو بی پناهی بودم
که بر مزار آرزوهایم در دشت امیدوجوانی زار میزدم
آن دشت خانه وجایگاه شادی من نبود
در واقع اقامتگاهی بودکه باید آن را تحمل می کردم
فریاد
مشت میکوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی با شما هستم
این درهارا باز کنید
من به دنبال فضائی می گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرائی
که در آن نفسی تازه کنم
آه میخواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد چارهء درد مرا باید این داد کند
نه در مسجد گدراندم که رندی
نه در میخانه که این خمار خام است
میان مسجدو میخانه راهیست
غریبم سائلم آن راه کدام است
و تو را از خویشتنم خواهم راند
و احساس با تو بودن را در خود خواهم کشت
دیگر خاتراتم را بر برگهای زرین نخواهم نگاشت
دیگرباید از جدائی سخن گفت
پس سخنی از ماندن نگو
زیرا من امشب عشق رش در پستوی نهان
خانه خواهم سوزاند
زود گذر کن از دلم
و از هجوم عشق تو
به ذره ذرهء دلم شکسته ام
رسیدخ ام به انتهای خواهشم من امشب دست از تو شسته ام
زود گذر کن از دلم
زود گذر کن از دلم
سلام عزیزان من ارژنگ ۱۹ ساله هستم اگه نظرتونو بدین ممنون میشم
ایدی من :yekbose_azlabanat
دوستدار شما ارژنگ:-*