ای گل تازه که بوئی ز وفا نیست تو را خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را جان من سنگ دلی دل به تو دادن غلط است رفتن و راست زکوی تو ستادن غلط است تو نه آنی که غم عاشق زارت باشم دگری جز تو مرا این همه آزار نداد آن چه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد بشنو پند ومکن قصد دل آزردهءخویش ور نه بسیار پشیمان شوی از کردهء خویش